برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

۵ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است


1.

سالی چند روز میرن مدرسه؛ بعد زورشون میاد، همون چند روزمختصر رو هم، خودشون زحمت حمل  کوله‌شون رو بکشن.
نمیدونم به دانش‌آموز خرده است یا به ننه‌ی دانش‌آموز.
اما هرچی هست خیلی روی مخِ منه.🫠🫠🫠
کاش مامانه بفهمه، لطف نیست؛ نالطفیه.
اما دریغ🫤

  • خانم مسلمون

گفت: ما برای سرزمینمان افسانه‌ای داریم؛ افسانه‌ی ما قدمتی به خوشی عطر نرگس‌هایی دارد که از دلِ خاکِ زمستان، سر‌بیرون می‌آورند.
آن‌روزهایِ خیلی دور، که زمستان بود و هوا خشک و سرد، دلِ زمین گرفت.
خدا نرگس را آفرید؛ تا از دلِ همین خاکِ سرد، به روحِ زمین، امید تازه بدمد.

  • ۱۵ دی ۰۱ ، ۱۷:۵۱
  • خانم مسلمون

ای که هم دردی و هم درمان من  

  وی که هم جانی و هم جانان من

دردم از حد رفت درمانی فرست

      ای دوای درد بی درمان من

«فیض کاشانی»

 

یه سوال ؟ بنظرتون بهترین مخاطب این دو بیت چه کسی میتونه باشه ؟

 

چند روز پیش، جایی از کتاب «شب هول» خوندم که نوشته بود :

  • خانم مسلمون

 

ماجرا برمیگرده به سه هفته قبل، وقتی که من تو سکوت خونه مشغول دیدن فیلم «جاده انقلابی»  شدم.

 فیلمی که رُز و جک تایتانیک، به وصال هم رسیده بودند و حالا خونه و زندگی و دو تا بچه داشتند و صدالبته هزار و یک مشکل و تنها چیزی که، از یه فیلم دوساعته در ذهنم حک شد، متاسفانه و یا شاید هم خوشبختانه،  فقط و فقط پاکت سیگار «کیت وینسلته»،که برای رهایی از فکر و خیال تند و تند یه نخ سیگار برمیداشت و آتش میزد.

  • خانم مسلمون

حال من بد نیست و یعنی واقعن هم بد نیست؛ حالِ من داغونه. امشب یلدا بود و نگم از دل و دماغ نداشته‌ام. چقدر زود پیر شدم من؛ چی پیرم کرد؟ چرا هیچ شور و شوقی ندارم؟ چه بلایی داره سرم میاد؟ این مدلیه خودم هیچ‌وقت مورد پسندم نبود که هیچ، تازه قبلِ این، هرکی رو

  • خانم مسلمون
برای زندگی می‌نویسم