برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

۴ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

✍وقتی ساعت هفت صبح روز دوشنبه درگوشم گفت:«اگه امروز کارم زود تموم شد، ساعت ۱۱بیایم بریم قم؟»
خواستم مثه همه وقتهایی که برای جایی رفتن‌های یهویی نازوعشوه و نه‌و‌نو میاوردم بگم:« نه» و اما گفتم:«آره». بعد بغضم گرفت، روم رو برگردوندم و توی بالشتم خزیدم.

اون زیر میرا، زیر بالشتم، صورتم پر شد از اشک و با خودم میگفتم:«یعنی میشه بالاخره امروز؟»التماس امام‌زمان کردم که اگه اومدیم بیاد جلوی چشمم، ببینمش، فقط من نه، پسرها، بخصوص بزرگه که خیلی مشتاق دیدنشه. ازین دیدنها که بیاد و بره بعد بفهمیم خودش بوده نه‌ها، ازاینا که بیاد بگه:«من خودشم» و بعد باهم دورهم، پنج نفری-امام و من و حاجی و پسرها- بشینیمو کباب بخوریم،گل بگیم و‌گل بشنفیم.

 

چرا کباب؟ خب پسرک دوست داره با امامش کباب بخوره!!!
الهی که به آرزوش برسه.🥺🤲❤️

 

دوشنبه نرفتیم. حاجی نرسید به خونه.😢

 

شش ماهی هست پسرک امامش رو شناخته؛ شش ماهی هست به هر دری میزنیم و هر روزی که تصمیم میگیریم نمیشه که بریم.شش ماهی هست دلتنگ رفتن به جمکرانیم و راه تهران-قم یه جاده دست‌نیافتنی شده💔💔💔

 

آخرین باری که رفتم خونه امام‌زمان(منظورم همون جمکرانه) سال ۹۴بود-دوران عقد- ازش میترسیدم دوست نداشتم باشه. الان اما جوونمه.😭❤️

 

اگه یه روزی اینجا خبر رفتنمون رو نوشتم، بدونید معجزه رخ داده.🥺❤️
همینقدر دوره از نظرم، همینقدر نشدنی که معجزه میدونمش!
شاید بخاطر درخواستم راهمون نمیده به خونه‌ش‌. آخه شما بگید زشت نیست بری خونه یه نفر، بعد صاحبخونه نیاد استقبالت؟
من نمیخوام خونه‌ش‌رو بدون دیدنش...

 

  • ۳۰ شهریور ۰۲ ، ۰۹:۱۶
  • خانم مسلمون

دقیقا 11 روز پیش بود که یه حرکت خانوادگی رو فی‌البداهه و بدون پیش زمینه فکری و برنامه‌ریزی شروع کردیم والحمدالله تا امروز ادامه پیدا کرد. اسم این حرکت خانوادگی رو گذاشتم چله مسجد. چله‌ای که قرار هست من و حاجی و پسرها رو هر روز بیشتر از دیروز به مسلمونی نزدیکتر کنه. در این پست تجربه ده روز اول چله‌مسجد خانواده ما را خواهید خواند.

 

لینک ادامه مطلب: اینجا 🌺💚

  • ۲۹ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۱۶
  • خانم مسلمون

توجه!      توجه !

خطر برخوردن! ⛔️

لطفا بادقت وارد لینک زیر شوید :

محمدصدرا، مبلغ کوچک دینِ خدا

اینجا یک روز از زندگی یک #خانم‌مسلمان را خواهید خواند.

ورود برای همگی آزاد است؛
جز برای کسانی که مخاطب آیه۷سوره بقره هستند، لطفا وارد نشوند.
 

  • ۲۲ شهریور ۰۲ ، ۱۳:۰۷
  • خانم مسلمون

اینجا حسابی خونه‌تکونی شده؛ رویه‌ش عوض شده و چقدر الان بیشتر از قبل حالم باهاش خوبه. یکی دوماهه دیگه یکسالش میشه و تازه شده اونی که من میخوام. حالا از هردری راحت مینویسم و نخواهم ترسید.

یه روز دوستی در پستی پرسید بنظرتون روی سنگ قبرتون چی مینویسن؟ اونروز چیز دیگری گفتم، اما امروز مینویسم دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسند:« او یک نویسنده مبارز بود که در راهِ امامش جان داد.»

 

✍و من آنقدر خواهم نوشت، تا روزی شبیه نوشته‌هایم شوم؛ به امید آنکه شوم همانی که دل و زبانش یکیست و یکی خواهد ماند .

خدای من! خدای مهربان من! راضیم که تمام آرزوها و دعاهای نشده را شدنی نکنی و عوضش این خواسته را در حقم مهروموم کنی و برسانی دست تمام عالم تا تقدیرم اینگونه رقم بخورد. میشود لطفا؟

 

برای دیدن خانم مسلمون جدید، میتونید اینجا کلیک کنید.🌺

 

  • ۰۶ شهریور ۰۲ ، ۱۱:۰۶
  • خانم مسلمون
برای زندگی می‌نویسم