این جمله را چطور کامل میکنی ؟
دوستت دارم چون ...
قبلتر از اینها خیلی برای هم می نوشتیم.
البته بیشتر من ؛یادمه که فقط یک بار ایمیل ده بیست جمله ای برام فرستاد و اکثرا یا بی جواب می موند.یا در حد باشه ، اوکی ، آهان...
انتظاری ازش نداشتم که به همین بالا بلندی که من براش مینوشتم جوابهام رو بده ؛اما خب خیلی دلم میخواست که برام وقت بگذاره و بنویسه.
یکی از اون صدها هزار باری که به مشکل برخوردیم ، چند تا برگه گذاشتم جلوی خودم و خودش.
در حد یک جمله ازش خواستم توی هر برگه ناراحتی هامون رو از هم بنویسیم و پشتش رو خالی بذاریم تا طرف مقابل جواب بده.
نوشتن از ناراحتی ها خیلی مواقع راه گشا تر از اینه که بشینیم کنار هم و صحبت کنیم.
یکی از معجزه های نوشتن رو اونروز در کنار همدیگه درک کردیم.
که اگر با حرف زدن میخواستیم بیانش کنیم قطعا دوباره بحثمون بالا میگرفت.
من براش نوشتم.اون برام نوشت.
برگه هامون که تموم شد.
باهم عوضشون کردیم.
دوباره من پشت برگه هایی که اون نوشته بود نوشتم و اون هم پشت نوشته های من نوشت.
بعد دوباره برگه ها رد و بدل شد.
به همدیگه چند دقیقه ای فرصت دادیم تا انتظاراتمون و نوشته های طرف مقابل راجع به انتظاراتمون رو بخونیم.
بعد خوندن این نوشته ها تازه شروع کردیم به صحبت کردن با همدیگه.
از بین بحثهامون اون قشنگترین بحث بینمون بود؛چون اون تنها باری بود که این روش رو عملی کردیم.
حالا میگم :
دوستت دارم چون یه بحث قشنگ برام به یادگار گذاشتی ...
هزاران دلایل دیگر دوست داشتنت بماند برای بعدتر.