برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

توصیه نویسنده ایتالیایی ، روبرتو فروچی به دانشجویانش :

از دانشجویانم در کارگاه نوشتن خواسته ام که نوشتن یادداشت های روزانه را شروع کنند.

 همه باید این کار را بکنند ، ما مسلما دوره فاجعه بار و در عین حال تاریخی را می گذرانیم .

از امروز تا فردا ، زندگی روزانه مان به چیزی منحصر به فرد تبدیل می شود ، عجیب و غیر قابل فهم.

زندگی مان دگرگون شده ، بازگویش کنید.

به آنان سفارش کردم که اول برای خودتان بنویسید ، اما بعد برای هر کسی که در سال های آینده نوشته هایتان را خواهد خواند و نیاز خواهد داشت تا روزهای خیلی دور ویروس کرونا را بفهمد.

***

 

این روزها خاطره میشه و میگذره ؛ خاطره ها رو خوش یا تلخ ثبت کنیم تا برامون بمونه به یادگار .

خاطره های تلخ بهمون یادآوری میکنه که چه استوار بودیم و گذروندیم اون روزهای سخت رو .

و خاطرات خوشی که جون تازه میده به زندگیمون.

قدر دان همه لحظه های زندگیمون باشیم.

 

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۰۹
  • خانم مسلمون

به نام خداوند بخشنده مهربان

 

خداوندا ! بر محمد که امین وحی تو ، و  برترین بندگان توست ، درود فرست که پیشوای رحمت و قافله سالار خیر ونیکی و کلید برکت و خجستگی است.

همچنان که جان خویش را در انجام دادن فرمان تو به سختی و مشقت واداشت .

در این راه ، تن خود را آماج بلا و مصیبت گردانید و در فراخواندن مردم به آیین تو با تبار خویش در افتاد.

و وابسته ترین نزدیکان خود را به سبب انکارشان دور گردانید و دورترین مردم را به پاس اجابت دعوت توحید ، به خود نزدیک ساخت .

و به خاطر تو دورترین مردم را به دوستی و محبت برگزید و با نزدیک ترین آنان دشمنی ورزید.

 

***

 

"کار همه پیامبرها سخت بوده.اما فکر کن اگه آخری باشی ؟! و بعد تو حجت تمام بشه."

حضرت محمد (ص)  برگزیده خدا شد در میون افردای که شهره بودن به جاهلیت .

سخت بود ، حتی تصورش هم برای من سخته.

 

 

  • ۰ نظر
  • ۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۷
  • خانم مسلمون

 

حد و مرز یعنی چه ؟

 

هر آدمی درزندگی اش باید مسئولیت کارهایی که انجام میدهد را به عهده بگیرد و به قولی تقصیر را به گردن دیگری نیندازد.

خدا پرسید : آیا تو از درختی که فرمان داده بودم میوه ای نخوری ،خورده ای ؟

آدم پاسخ داد :زنی که کنار من گذاشته بودی ، به من میوه آن درخت را داد و من هم آن را خوردم.

خدا از حوا پرسید : این چه کاری بود که کردی ؟

حوا جواب داد : مار مرا گول زد و من آن میوه را خوردم.

و به این ترتیب تا الی آخر کسی مسئولیت کار اشتباه خود را گردن نمیگیرد.

اگر بتوانیم ببینیم که مشکل،مشکل ماست و ما مسئول آن هستیم آن وقت آماده تغییر خواهیم بود و برای نخستین بار صاحب اختیار می شویم.

باید فعالانه در جهت حل مشکلاتی که در روابط خود داریم ،قدم برداریم؛حتی اگر آن مشکل تقصیر ما نباشد.

خدا کل هستی را با هدف آزادی خلق کرده است.

نیت اون این نبوده است که ما برده یکدیگر بشویم ؛بلکه قرار بر این بوده است که بتوانیم آزادانه همدیگر را دوست بداریم.خدا ما را چنان آفرید که در واکنش به زندگی ،ادمهای دیگر، خدا و خودمان دارای انتخاب و آزادی عمل باشیم.

خدا ما را آزاد آفرید؛ پس استوار بایستید و زیر بار اسارت نروید.

حد و مرز به ما کمک میکند تا بار دیگر آزادی از دست رفته خود را باز یابیم.

و عشق فقط در فضای آزادی وجود دارد.

و به این نکته توجه داشته باشیم که کسی نمی تواند برای فرد دیگری حد و مرز تعیین کند.تعیین حد و مرز فقط برای خود فرد است.

حد ومرزها فقط در چارچوب روابط ساخته و استوار می شوند.

وقتی در اولین گام ایجاد حد و مرز، رابطه را ترک میکنید ،یعنی اصلا نمی خواهید حد و مرزی داشته باشید.

ترک رابطه نشانه مقاومت در برابر به وجود آوردن حدومرز در ارتباط با شخص مقابل است.حد و مرزها فقط در روابط حقیقت پیدا میکنند.

مثالهایی برای تعیین حد و مرز برای خودمان جهت بهبود روابط زناشویی :

  • دوستت دارم ؛اما به تو اعتماد ندارم.تا وقتی این مشکل کاملا حل نشود،نمی توانم به تو خیلی نزدیک شوم
  • هر وقت توانستی مهربان شوی،می توانیم دوباره به هم نزدیک شویم.
  • هر وقت نشان دادی که درباره حل این مشکل جدی هستی،آن وقت احساس امنیت می کنم و می توانم دوباره با تو صمیمی شوم.
  • تا زمانی که وقتی احساسهای عمیقم را با تو در میان می گذارم مرا سرزنش کنی،نمی توانم با تو صمیمی شوم.

تعیین حد و مرز کوبیدن درو دیوار و با صدای بلند فریاد زدن و فرضا گفتن این جمله نیست که : تو حق نداری با من بد صحبت کنی.

حد و مرز تعیین کردن یعنی در آرامش خواسته خود را بیان کردن و به آن عمل کردن : تا زمانی که با من بد صحبت می کنی من نمیتونم به حرفهایت گوش بدهم.

در نهایت خویشتن داری برای عشق مفید است ، اما خودخواهی برای عشق مضر.با تسلط بر خود مهربان تر و آگاهانه تر دوست خواهیم داشت .و به صمیمیت دلخواه بین خود و همسرتان خواهیم رسید.

تعیین حد و مرز باید در راستای بوجود آمدن عشق باشد نه از دست دادن آن.

 مراقب قلبت باش که منبع زندگی است.

 

ادامه دارد ...

  • ۰ نظر
  • ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۰۰
  • خانم مسلمون

دو قطره آب وقتی که به هم نزدیک می شوند ،تشکیل یک قطره بزرگتر می دهند؛ اما دو تکه سنگ هیچ گاه با هم یکی نمی شوند !

هر چه سخت تر باشیم فهم دیگران برایمان مشکل تر است .

مثل آب روان باشیم و نرم .با هم یکی شویم و یادمان بماند قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود .

  • ۰ نظر
  • ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۱۲
  • خانم مسلمون

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 4 .

محمد (ص) بر راه راست قرار گرفته است.راهی که به خدا منتهی می شود و به نیک بختی خواهد رسید.و مسئول هدایت مردمان شده.به چی ؟ به راه راست، راه دوستی. راه عشق و خوبی و در نهایت راه خدا.

 

آیه 5.

خدا میگه :برای همین منظور بهش یه کتاب دادیم و اسمش رو هم گذاشتیم قرآن.

قرآنی که سوره به سوره و آیه به آیه آن به محمد (ص) وحی شد و او مو به مو برای نسل های آینده باقی گذاشت و حتی ذره ای در امانت خدا خیانت نشد.

میدونی قرآن تنها کتاب آسمانیه که تحریف نشده.

پس خوشا به حال دل ما مسلمون ها که دسترسی کاملی داریم به یه راهنمای همه فن حریف که از سوی خالق خنده ها و خوشی هاست.

 

آیه 6.

تو مبعوث شدی تا با قرآنی که خدا بهش قسم میخوره به یاری مردمی بری که خبر از این لطف الهی ندارند و تو عالم خیال و باطل خودشون روزگار می گذرونند.باید به اونها خبر بدی و آگاهشون کنی تا از خواب غفلت بیدار بشن.اونها رو به عذاب الهی هشدار بده.

 

آیه 7.

رسالتت اینه که مردم رو از خواب غفلت بیدار کنی و اگه خودشون تصمیم به ادامه خوابیدنشون داشتند ؛ دیگه خودشون میدونن و خدای خودشون.

اونها قطعا میدونن که کلام حق حقیقت محضه. اما نمیخواهند باور کنند چرا که شیطان در پوست و گوشت و استخوانشون رخنه کرده؛نه اینکه خدا خواسته باشه اونها خودشون به شیطان این اجازه رو دادند و در نهایت خودشونن که ضرر می بینند.

 

آیه 8 و 9 .

 

چشم هام رو میبندم و سفر میکنم به دونه دونه کلمه های این دو آیه ...

خودم رو میذارم جای یه فرد گنه کار (همونی که خدا تو قرآنش کتاب آسمونی و قشنگش به اونها هشدار داده که خوب باشن و خوب نموندن)

غل ؟ حتی فکر اینکه اسیر غل و زنجیر باشی هم حس خفگی بهت دست میده چه اینکه بخوای درگیرش هم بشی.یه طناب به قطوری کل گردنم بهم وصل کردند...

 یه لحظه دو تا دستهام رو دور تا دور گردنم می پیچونم . وای نه ؟! وحشتناکه.

دو قطره اشک از چشمهام سرازیر میشه.

من نمیخوام این اتفاق برام بیفته.

خدا کار سختی ازم خواسته که نتونم انجامش بدم ؟

یادم نره که وعده خدا راست و اتفاق میفته...

به خدا ایمان آوردن جز حس آرامش ، جز حالِ خوبِ دل نتیجه دیگری نداره که مومن به ذات مقدس الهی نمی شویم؟

در پس هر سختی آرامشی نهادیم.

مسلما انسان واقعی بودن در این بل بشوی روزگار کار آسونی نیست اما نشدنی هم نیست و به نتیجه اش می ارزه.

 

آیه 10.

و آنها را بترسانی یا نترسانی یکسان است .چون دانسته با حق عناد می ورزند؛هرگز ایمان نمی آورند.

 

ادامه دارد ...

  • ۰ نظر
  • ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۵۸
  • خانم مسلمون

بعضی وقتها به خودم میگم اگه از بین 365 روز سال حالا سی روزش هم پای تلویزیون باشه فکر نکنم به کسی بر بخوره.

مثه این دو روز که من حال ندار ترین بودم و تلویزیون نیروی کمکی من محسوب میشد.

البته که عذاب وجدانش هست همراه هر مادری اما دست تنهایی تو  چهار دیواری بزرگ کردن کار شاقی محسوب میشود که گاهی ممکن است آدمی در منصب مادری کم بیاورد.

کوه و دشت و دمنم آرزوست که پسرکم رها باشد و آزاد و من بی عذاب وجدان.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۱۰
  • خانم مسلمون
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمی کند.
رودخانه ها آب خود را مصرف نمی کنند.
درختان میوه خود را نمی خورند.
خورشید گرمای خود را استفاده نمی کند.
گل عطرش را برای خود گسترش نمی دهد.
زندگی یعنی در خدمت دیگران بودن ؛ قانون طبیعت این است.
پس اگر دیدی کسی گره ای دارد و تو راهش را می دانی سکوت نکن!
اگر دستت به جایی می رسید دریغ نکن.
معجزه زندگی دیگران باش.
این قانون کائنات است.
معجزه زندگی دیگران که باشی بی شک کسی معجزه زندگی تو خواهد بود.
 
"خدابامنه"
  • ۰ نظر
  • ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۰۷
  • خانم مسلمون

کلمه امسال من " شجاعت"ـه .

از روزی هم که این کلمه رو به عنوان شعار امسالم انتخاب کردم،هر لحظه منتظرم سوسک ببینم  و به جای فرار به بالاترین نقطه ممکن و جیغ کشیدن؛دخلشو بیارم.

بگذریم از اینکه چقدر نبات بیچاره (پرنده مون) رو بخاطر عملی کردن شعار امسالم ترسوندم.من بترس و اون بترس.کِی بترس و کِی نترس.

  • ۰ نظر
  • ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۵۲
  • خانم مسلمون

بعضی از کتابها رو باید بعد از سالها نشست و دوباره خوند.اصلا به محض تموم شدنشون باید برگشت و از اول شروع به خوندنشون کرد.

چون راهنمای زندگی اند.راهنمای زندگی هم انقدر باید تکرار بشه تا ملکه ذهنمون بشه.

یکی از اون کتابها "زندگی مشترک و حد ومرزهایش" نوشته هنری کلاود و جان تاون سند است با موضوع "عشق".

چه جوری میشه با تعیین حد و مرز در زندگی مشترک عشق رو در لحظه هامون بیشتر جاری کنیم.

اسمش عجیب غریبه نه ؟

آخه مگه میشه حد و مرز بذاریم و عشق بیشتر بشه ؟!

خب حالا شاید شد.به یک بار خوندنش که می ارزه.

شاید مثه من خواستید برای بار دوم بخونیدش اونم بعد 4 سال.

کتاب 329 صفحه است که و از چهار بخش تشکیل شده .

بخش یک " شناخت حد و مرز "،بخش دو "ایجاد حد و مرز در زندگی مشترک"، بخش سوم "حل اختلاف در زندگی مشترک" و بخش آخر "درک نادرست از مفهوم حد و مرز در زندگی مشترک".

سعی میکنم هر هفته یک بخش رو بطور خلاصه در وبلاگم بازنویسی کنم؛اونم تو روز سه شنبه .روزی که برای من روز همسر نام گذاری شده.

( روزهای سه شنبه برای من دو ماهه که اسم " همسر " رو به خودش گرفته و او بدون اطلاع از این موضوع ، امروز پیش قدم شد و بعد از 18 ساعت کار؛ وقتی صبح به خونه اومد گفت ناهار با من .

من تو خونه بودم.تو خونه ی گرم و نرم و اون سرکار تو یه محیطی که ... .

من دیشب خوابیدم و اون مشغول انجام آزمایش بود.

و من بهترین خانواده ای که میشد به نامم زده بشه رو با آمدنش به زندگیم تجربه کردم.

من عضو یه خانواده سه نفره جذاب و پر آرامش هستم.

همه میتونیم این مدل خانواده رو داشته باشیم.تنها کاری که باید برای داشتنش انجام بدیم شناخت خودمون و نیازهای خودمونه.

همین به همین راحتی .

همینقدر خودخواهانه طور میشه بهترین خانواده رو داشت).

 

مقدمه کتاب " زندگی مشترک و حد و مرزهایش":

" ازدواج یکی از بزرگترین هدایای الهی به بشر است . ازدواج فرصتی است برای دو نفر که همچون یک جان در دو بدن کنار هم زندگی کنند.

اگر دو نفر آزاد باشند که اختلاف نظر داشته باشند،آزادند که دوست بدارند.

بدون این آزادی ، آنها با ترس زندگی می کنند و عشق در میان آن دو میمیرد.

مهم ترین و اصلی ترین موضوع ازدواج ؛ عشق است.

عشق ذات خدا و جوهر زندگی مشترک است.

عشق کامل بر ترس غلبه میکند.

امروز روز بنای حد و مرزتان در زندگی مشترک است.

تا وقتی از شنیدن کلمه نه ناراحت می شوید،کودک باقی خواهید ماند.

صاحب اختیار زندگی خود شوید تا بتوانید همسرتان را دوست بدارید و حمایت کنید، بی آنکه بخواهید با ناتوان فرض کردن همسرتان منجی او شوید یا با بیش از حد ،توانا فرض کردنش، خود را تحت سلطه ی او قرار دهید.

به زندگی مشترک و حد و مرزهایش خوش آمدید".

ادامه دارد...

 

  • ۰ نظر
  • ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۲۷
  • خانم مسلمون

وقتی دلت میخواد یه عالمه کتاب بخونی و وقت نمیشه تنها راهی که به ذهنم رسید چیدن برنامه هفتگی بود.

اینجوری دیگه بهونه هم نمیشه آورد.

دیگه در طول روز یکی دو ساعت این وسط ها پیدا میشه که برای دل خودت کارهایی که دوست داری رو انجام بدی.

مثلا  خوندن کتابهایی که برات مقدس اند.

قبلا راحت میخوندم حداقل روزی دو صفحه با آرامش کامل .یه هایلایت سبز رنگ دستم بود تا قسمتهایی که خوشم میومد و حسابی به دلم مینشست رو باهاش بولد کنم و یه خودکار آبی و دفتر مخصوص هم کنار دستم .تا وقتی که خوندنم تموم شد قسمتهای هایلایت شده رو منتقل کنم به دفتر.

این یه حرکت خودجوش بود.یه حرکت خودجوشی که به شناخت بیشتر خودم منتهی شد و چیزی جز سود عایدم نشد.

اینروزها دور شدم و این شد که برنامه هفتگی ریختم برای رسیدن به کارهایی که قبلا انجام میدادم یا دوست داشتم که انجام بدم و ازشون غافل شدم.

مثلا یادمه خیلی دلم میخواست نهج البلاغه رو بخونم.وقتی مجرد بودم کتاب نهج البلاغه مدام جلوی چشمهام بود و اگه بگم فرصت نمیشد که خیلی بهونه الکی و غیر قابل قبولی آوردم ؛شما بشنو و باور نکن که فرصت نشد. تنبلی میشد در اصل که خونده نمیشد علیرغم علاقه و کنجکاوی زیادی که به خوندن مداومش داشتم.

بعد ازدواج خیلی گشتم دنبال یه کتاب نهج البلاغه که هم بیان شیوایی داشته باشه هم جلد زیبا و هم خط خوانا و صفحات جذاب؛اما پیدا نکردم.

یادمه یه روز از روزهای بارداری که خونه بابا بودم پامو کردم تو یه کفش و گفتم من میخوام این کتاب رو ببرم از اونجایی هم که سنگین بود دخترخاله ام زحمتش رو کشید و آورد تا خونمون.

اونشب دخترخاله جان تا صبح از درد دست به خودش پیچید.

و من اون کتاب رو فقط از مکانی به مکان دیگر منتقل کردم و همچنان بی استفاده فقط جلوی چشمهام بود.

انجام برنامه هفتگی اونهم اگه خودت رو مقید کنی به نوشتن و انتشارش با همه کم و کاستی هاش فکر کنم به اینکه رو روال بیفتم کمک شایانی کنه.

امروز دوشنبه است.من برای دوشنبه ها کتاب قرآن رو انتخاب کردم.

خیلی از کارها باید روزانه انجام بشه .اما خیلی از کارها هم تو حجم کارهای دیگه گم میشه و اگه برنامه روزانه براش بریزی بهش نخواهی رسید و این باعث آشفتگی ذهنی و رسیدن به این نتیجه شوم که وای چقدر من به درد نخورم خواهد شد .پس من برای خودم چهار نوع برنامه ریختم.روزانه ، هفتگی ،ماهانه و سالیانه.

دیگه بهتر که سخن کوتاه کنم وبرم سر اصل موضوع روزهای دوشنبه خودم :

روزهایی که همسر محترم مشغول آماده شدن برای کنکور ارشد بود ؛وقتی میرفت کتابخونه برای من تفسیر های قران رو میاورد و هر هفته یک کتاب تفسیر.البته من فقط بخش سوره یاسین رو میخوندم.اونروزها که دقیقا مصادف بود با ماه رمضون سال پیش همه فکر و ذکرم شده بود فهمیدن قلب قرآن.

اینها برداشت های دلی من از آیه به آیه قلب قرآن.

"سوره یاسین "

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 1- دلم میخواد راز "یس" رو بهمم آخه قلب قرآنه.میدونی اگه به قلب یه نفر دست پیدا کنی کل وجودش مال تو میشه.

قرآن معجزه خداست.معجزه ای که تو همه خونه ها میتونه باشه.سفر کنیم به درونش و بفهمیم آیه به آیه اش رو تا بتونیم به برکت وجودش زندگی مون رو معجزه وار زندگی کنیم .

 آیه 2- خدا به قرآن سوگند میخوره.خدایی که خودش خالق جهان هست برای بیان مطالب به قرآنش قسم میخوره تا عظمت و بزرگی قرآن رو به وضوح درک کنیم . قسم میخوره به قرآن؛قران حکیم .یعنی میخواد چه چیز مهمی رو یادآور بشه ؟!

قرآنی که میتونه راهنما و پیشوای ما انسانها باشه و مثل یه دوست خوب همیشه و همه جا راه درست رو بهمون نشون بده بی منت و حرف پس و پیش.چی بهتر از این؟ مگه هممون تو دنیا آرزوی داشتن یه دوست واقعی رو نداریم.

خب چرا قرآن رو انتخاب نکنیم ؟

آیه 3- که محمد (ص) کسی است که از جانب خدا به پیامبری فرستاده شد تا مردم رو هدایت کنه. خدا به قرآن قسم میخوره تا حقیقت رسالت حضرت محمد (ص) رو بیان کنه.

یه لحظه فکر کن به شان حضرت محمد(ص) ؟

محمدامین (ص) کسی است که خدا از بین همه انسانهای اون دوره منتخبش میکنه به پیامبری .

امین دستورات الهی خودش دونست و خواست که حرفهاش از جانب حضرت محمد به بنده های دیگرش برسه.

.

.

.

و ادامه دارد...

  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۰۴
  • خانم مسلمون
برای زندگی می‌نویسم