برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

۲۷ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

طول کشید تا خودمو راضی کنم، یک سال بیشتر. اما مسئله فقط من نبودم که به راضی شدن منِ تنها ختم بشه. باید حاجی رو هم راضی میکردم. راضی کردن حاجی سختتر بود. با این وجود شش ماهه از پسش براومدم. حاجی که راضی شد . منم که راضی بودم. دست به دعا شدیم که بشه. اما نشد. یه سنگ افتاد جلوی پامون. پشت گوش انداختم و ندیدمش. پنج ماه گذشت...

 

ادامه‌مطلب 🌷

  • ۱۶ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۱۱
  • خانم مسلمون

 

 

میگه مامان پس رنگین‌کمون اینه؟
میگم آره، مگه خودت بهم نشون ندادی؟
میگه آره، ولی فکر نمی‌کردم واقعا وجود داشته باشه.

✍رنگین‌کمون تابستونی ازت ممنونم که اومدی رو آسمون خونمون.🌈🥹
 

  • ۱۶ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۰۱
  • خانم مسلمون

هوسِ آش‌رشته اوج گرما نمی‌فهمه؛ وقتی بوی خوشش بپیچه تو ذهنت، اونوقته که نمی‌تونی درست کردنش رو بپیچونی. 🙃😋
آش رشته خوشمزه من🥺 ایشالا به همت خودم فردا تو را خواهم خورد.🥺😋

  • ۱۱ مرداد ۰۲ ، ۱۷:۰۶
  • خانم مسلمون

روزهایی که حدیث کساء رو برای چله شروع کرده بودم، روزهایی بود که به چالش مادرانه زیادی برخورده بودم. چندروز اول حدیث کساء رو طوطی‌وار از رو میخوندم و تیک چله رو میزدم. چند روز بعد تصمیم گرفتم....

 

لینک دعوت از شما برای خواندن این مطلب : اینجا 🌷

  • ۱۰ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۰۱
  • خانم مسلمون

مثلا یکی از چیزهایی که میشه از امام‌حسین(ع) یاد گرفت:

زندگی عاشقانه زناشوییه😌❤️

عشق بین امام‌حسین و خانم رباب حسابی منو به وجد آورد.

چقدر خوب بودند آخه🥹❤️
 

  • ۱۰ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۴۱
  • خانم مسلمون

یه خونه دارم برای یه سری همسایه خاص؛
اگه دوست داشتی یکی ازین همسایه‌ها بشی، این آدرسمه:🌷

همسایه‌های‌قرآن

  • ۰۹ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۰۸
  • خانم مسلمون

 

یکی از شبهای دهه اول محرم بود که آماده شدند تا با پدر و مادرم برن بیرون.
کفشهاش رو که پوشید گفتم:
«پسر مامان! هرچی نذری دادند میتونی بخوری؛ لازم نیست دونه‌دونه اجازه بگیری.»
پرسید: «نذری چیه؟»
گفتم: «یعنی یه خوراکی که پولشو نمی‌گیرند.»
بدون اینکه فکر کنه سریع میپرسه:« یعنی اگه چیپس هم نذری بدن میتونم بدون اجازه بخورم؟»
میخندم و میگم: «بعید میدونم کسی چیپس نذری بده، ولی اگه دادن بخور.»
_______________
روز بعد:

-«مامان، دایی پرهام بهم آدامس موزی نذری داد.»
شاخ‌های نداشته‌م از دو طرف سرم میزنه بیرون و با تعجب میپرسم: «واااا !!! واقعا نذری آدامس‌موزی پخش میکرد؟»
همینجور که آدامسشو میجوید و از گرفتن نذری خاصش خوشحال بود، گفت -«آاااره، یکی بهم داد، یه گازشو رسا زد و بقیه گازهاشو خودم. پولشم نگرفت»

 

  • ۰۹ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۰۰
  • خانم مسلمون

همین لحظه، همین اکنون غم بارید روی دلم😭 میام از تنهاییم بگریم که یادِ پیام یاسمین می‌افتم که چند روز پیش برام نوشت:

«دیدن روش‌های متفاوت عزادارای ادما رو دوست دارم.
بعضی‌ها شعر می‌خونن و نم‌نم اشک می‌ریزن.
بعضی‌ها چفت شدن به کتابای سید علی شجاعی و سید مهدی شجاعی
کسی رو می‌شناسم که سال‌هاست اول محرم افتاب در حجاب می‌خونه، روز حضرت علی‌اکبر، پدر عشق پسر می‌خونه، روز حر فصل شیدایی لیلاها و از دیار حبیب می‌خونه، تاسوعا سقای اب و ادب می‌خونه و این تکرار هرساله، براش پر از لحظات غیرتکراریه.
بعضیا نه چیزی می‌خونن نه چیزی گوش می‌دن، می‌شینن یه گوشه و فقط نگاه می‌کنن و اشک می‌ریزن.
بعضیا حتی نمی‌شینن، چای پخش می‌کنن و فشرده شدن قلبشونو حس می‌کنن‌.
خلاصه که دیدن حال و احوال آدما، زیباست😌»

 

بعد بی‌خیال لیوانهای نشسته توی سینک میشم که از صبح روی هم تلنبار شدند،میشینم کنج مبل و کتابم سقای آب‌وادب رو از ادامه‌ش شروع میکنم به خوندن، تا سهم من از عزاداری کمتر نشه از کسی که میره تو خیابونها.

 

#رفتند بیرون و یه تعارف بهم نکردند؛ دروغ چرا؟! دمِ رفتن پسرک و پدرم گفتن. اما برای روحیه حساسِ من دیر بود.

خدایا غمِ اینجا بودن خیلی داره برام بزرگ میشه. یه کاری کن.😭

  • ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۰۶
  • خانم مسلمون

گفت از این پرچمها میخوام که تکونش میدن.
گفتیم باشه.
دیروز باباشون براشون دو تا پرچم سبز گرفت ؛ امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل العباس.
پسر بزرگه مدام پرچم امام حسین رو برمیداشت، باباش هم مدام میگفت:« پسرم تو پرچم ابوالفضل روبردار‌»
- «خب چرا بابا؟ چه فرقی دارن؟»
-«چون تو خوشگلی باید پرچم قمربنی‌هاشم رو بگردونی»😭
🖤

نام اثر: بعدعباس  از آثار حسن روح‌الامین
🖤
امام زمان عزیزم، من که ام‌البنین نیستم و به گرد پاشم نمیرسم... اما همه تلاشمو میکنم، سپاهت بی‌عباس نمونه.😭

  • ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۹
  • خانم مسلمون

یادم ز وفای اشجع الناس آید 

وز چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری

هیهات برادری چوعباس آید 


این دوبیتی رو اماممون گفته در وصف حضرت عباس، امام حی‌و‌حاضرمون، حضرت مهدی (عج). 😢
ببینید چی میگه آخه تو  بیت آخر 😭


آید به جهان اگر حسین دگری

خب منظورش خودشه😭 که گمشده تو روزمرگی‌هامون و ما نمی‌بینیمش.

آیندگان، همونا که بعد ظهورش کنارش هستند، حتما ما رو با لشکر ابن‌زیاد کربلا یکی می‌دونن.😭
اونا میگن: «سالها پیش مردم جاهل و کافری زندگی میکردند که فقط کافی بود همه یکصدا یکبار بگن: یا حضرت مهدی عجل علی ظهوره.
همین جمله زندگی رو بهشت میکرد، اما اونها  از گفتنش دریغ کردند.»

⛔️ در اصل فراموش‌شده و گمشده ماییم که تو دنیای فانی غرق کردیم خودمون رو.⛔️

ما چی از مردم نامرد کوفه کم داریم؟😭 بدتر نباشیم بهتر نیستیم.😭

هیهات برادری چوعباس آید 

الهی دور تنهاییت بگردم😭 که میگی امام حسین عباس داشت و من اینو هم ندارم😭😭😭
 

  • ۰۴ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۱۹
  • خانم مسلمون
برای زندگی می‌نویسم