برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

اصلا امکان نداره

شدنی نیست

یه جورایی خیلی دور از ذهنه

که کسی تو دنیا از هر روز میل به میل بزرگ شدن شکمش حرص نخوره.

مگر اینکه یه موجودی تو وجودش در حال شکل گیری باشه.

اونوقت نه تنها حرص نمیخوره ذوق هم میکنه کرور کرور.

 

"بزرگ شو کوچولوی من آروم آروم و خیلی خیلی لاک پشتی که من اینروزها و روز قبل و بعد و همشو خیلی خیلی دوست دارم"

 

  • ۰ نظر
  • ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۱۹
  • خانم مسلمون

تو زندگی هیچ چیزی رو ماهرتر از خبر بد ندیدم.

ماهرتر تو چی ؟

خب ماهرتر توی کارش دیگه.

انقدر که هرچقدر هم فیلترازیسیون کنی بازم راهی برای رسیدن خودش به گوشهای نازنیت پیدا میکنه.

خلاصه که زشت دیدم یه دمت گرم به این مهارت بکرش نگم.

که اگه هرکسی تو کارش این سماجت رو میداشت به کجاها که نمیرسید.

  • ۰ نظر
  • ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۳۸
  • خانم مسلمون

یک ساعت از اذان مغرب میگذشت که سجاده ی سبز رنگم رو که سوغاتی مکه بود پهن کردم.

نماز مغرب رو که خوندم دلم میخواست های های گریه کنم.

نمیدونم چرا ؟

ولی میدونم صفر تا صدش برای خودم بودم.

دلم یک باره برای خودم سوخت و گریه میخواست.

گریه نکردم.

از ترس ...

از ترس اینکه مبادا زنگ در صدا بخوره و کسی چشمهام رو گریون ببینه و برای خودش هزار تا تفسیری که درست نیست کنه و منی که نمیتونم بهش بگم گریه هام برای خودمه فقط خودم.

و اون بگه مگه چته ؟!

و من هیچ جوابی نداشته باشم.

من چیزیم نیست اما دلم یه بغل گریه داره...

 

  • ۰ نظر
  • ۱۶ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۲
  • خانم مسلمون

9هفته شد

9 هفته و 3 روز شد که توی دلم نشستی
ولی هنوز صدای قلبتو نشنیدم
تشنه شنیدنم
شنیدن تالاپ تولوپ صدای قلبت
داداشی اینجوری نبود فسقلی
آروم و بی صدا بود
همه چیزاش به راه بود
مقایسه هام شروع شد ؟؟؟
میشه تو هم خوب باشی
آروم و ساکت باشی
دیگه تهوع نیاری
دل درد و کمر درد نیاری
...
اما بدون هرچی باشی
چه بی صدا چه با صدا
تو قلبمی
تو جونمی
فرشته وجودمی
 
  • ۰ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۳۴
  • خانم مسلمون

خندید

رقصید

بازی کرد و شادی

 

اگر از من بپرسند آیا احساس خوشبختی میکنی ؟

 

با وجود دیدن اینها؛ جز اینکه بگویم : عمیقا آری.

چیزی دیگری میشود گفت ...

 

  • ۰ نظر
  • ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۰
  • خانم مسلمون

این روزهای ما دارد به حل این چالش میگذرد :

من عصبانی میشوم

تو هم عصبانی میشوی

عصبانیت را میشناسیم هم او و هم من.

شکلش را خوب میدانیم.

این را هم میدانیم که عصبانیت مجوز بروز هر رفتاری نیست.

باهم می آموزیم که

اگر عصبانی شدم؟!

اگر عصبانی شد ؟!

چه کنیم که هر دو آرام گیریم و به خواسته مان برسیم و بعدش پشیمانی وعذاب وجدان نباشد.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۳۷
  • خانم مسلمون

یه موجود کوچولو در وجودم داره شکل میگیره ...

  • ۰ نظر
  • ۰۶ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۶
  • خانم مسلمون
برای زندگی می‌نویسم