برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

آرزوی نقاشی شده

شنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۰۹ ق.ظ

 

این قسمت هادی و هدی کارتونشون، آرزوهاشون رو نقاشی کرده بودند.
هادی، ماشین کنترلی کشیده بود و یه داداش، هدی هم آبرنگ نقاشی کشید.

به تاثیر از اونا گفت: مامان منم میتونم آرزومو نقاشی بکشم؟

گفتم: بله.

و به فکر رفتم که یعنی آرزوش چیه؟ حتما الان اون ماشین بزرگه رو میکشه که برای خریدنش داره  پول‌هاشو  تو قلکش جمع میکنه...

و کمی بعد

-مامان کشیدم.

به نقاشی با ذوق نگاه کردم و گفتم : خیلی قشنگه مامانی؛ آرزوت چیه؟

گفت: بهشت

همین لحظه هم برادرش(که داشتنش آرزوی هادی هم هست😅) با تفنگ آبپاش سررسید و بهشت رو بارونی کرد و اوضاع قمردرعقرب شد.😄🫠

در حال چسب زدن بهشت بارونی به دیوار بودم که پرسید: مامان به آرزوم میرسم؟

گفتم: تو همین الانشم تو بهشتی.

گفت : چجوری؟

گفتم: آخه تو هرجا باشی اونجا بهشت میشه.

💥شما که غریبه نیستید، بهشت واقعی پسرجان، جاییه که بشه با دل سیر چیپس و پفک و شکلات و هله هوله خورد و تمام.😄

اما خب بهشت من، وجودشونه و خنده‌هاشون و حرفهای قشنگشون🥹❤️

خلاصه اینکه من که تو بهشتم.🤗 پسرها هم در رفت‌وآمد بین بهشت و دنیا😉

  • ۰۲/۰۵/۲۱
  • خانم مسلمون
برای زندگی می‌نویسم