برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

مهمون‌های آسمونی

جمعه, ۲۰ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۸ ب.ظ

این چندروزه به طرز عجیبی هرچی که میخوام میشه...
حاجی هم اینو فهمیده و سفارش یه خونه چندصدهزارمتری تو شهرک‌غرب کرده بهم.🤭 گفتم بهش:«آخه اینجوری شدنی نیست. من باید از قلبم بخوام تا بشه.»
بااینحال روشو زمین ننداختم و سپردم ته ذهنم تا سرفرصت بهش برسم.😅

حالا امروز چی خواستم؟

عصر بود، داشتم اجاق‌گاز رو تمیز میکردم. دلم مهمون خواست.
از دلِ آسمون خدا برامون مهمون آورد.😍
خیلی دلم تنگشون بود؛ از دلتنگی چندبار خودمو چلوندم تا اشکی نشم.
آخه من دوست ندارم اشکهامو کسی ببینه؛ حتی اشک دوست داشتن و دلتنگی رو.🥹 اما میدونم اگه خودِ واقعیم میبودم الان حالم بهترتر میشد.
 

  • ۰۲/۰۵/۲۰
  • خانم مسلمون
برای زندگی می‌نویسم