آزارهای بیآزار خدا
✔️وقتی کنترل تلویزیون بعد از دو سال، لای کاناپهای که هرروز مهمون نشیمنگاهمونه پیدا شد
✔️وقتی اتودم بعد از یکسال و نیم کنار تختی که هرشب روش میخوابیم، پیدا شد
✔️وقتی بعداز چندماه موبایل پسرک، امروز، بالای بوفهای که هزاربار چک شد از وجود موبایل پیدا شد
✔️وقتی که کلی گشتیم و پیدا نشدند، و به محض اینکه بیخیال وجودشون شدیم، پیدا شدند، حق دارم که سُر بخورم و برم تو خیالات و کلی حکمت و مصلحت بچینم برای خودم ...
البته که قصه فقط قصه گمشدهها نیست.
✔️وقتی که چهار بار نوبتم عقب افتاد، تا بالاخره شد
✔️وقتی که از درد دندون به خود پیچیدم و یک روز کامل تو بیمارستان منتظر شدم تا نوبتم بشه و جوابی که گرفتم این بود که «خانم دندونات همه سالمه»
و هزارتا چیزه دیگه...
حق دارم ایمان بیارم به حکمت خدا و اینکه حواسش هست بهم. حواسش بهم هست که اوضاع آزارها رو جوری بچینه که سپیدهاش کمترین اذیت رو بشه.
مثلا همون وسیلهها چرا باید گم میشدن؟ چرا بعداینکه از فکرشون دراومدیم، پیدا شدن؟
چطوری همونجاهایی پیدا شدن که دهها بار رصد شدن؟
+قبلا اینجوری فکر میکردم؟
-خیر
میزدم به حساب بدشانسی و نق و غر میزدم به زمین و زمان.
- ۰۲/۰۵/۱۸