بیان یک دیدگاه شخصی
بچه سوم دوستی به دنیا آمد.
خبرش را امروز در گروه مامانای خوشگل خواندم.
شوکه شدم و خبر خوشحال کننده ای برایم نبود و دلم به حال خودش وبچه هایش سوخت.
اما کمی بعدتر جلوی خودم را گرفتم و اجازه ادامه قضاوت درونی را به خود, ندادم.
در گروه، دوستی او را "شجاع" خواند و کسانی که تک فرزند دارند را "تنبل".
با دیدگاهش مخالف بودم .
اما جای بیان مخالفت آنجا نبود،چرا که دیدگاهش این چنین است و من در تلاش برای تغییر دیدگاه کسی نیستم.
گرچه معتقدم همانقدر که من نباید مخالفتم با دیدگاهش را در جمع بیان میکردم،او هم نباید دیدگاهش را این چنین با "شجاع و تنبل" بیان میکرد.
چه بیانش از شجاع و تنبل جدی بوده باشد چه صرفا شوخی در جمع دوستانی که برای به دنیا آوردن فرزندی باید هزارو یک اما و اگر را در زندگی خود حل و فصل کنند ؛بیان جالبی نبود.
برچسب شجاع و تنبل برای امر فرزندآوری برچسب وحشتناکی است.این را حتی به شوخی هم نمی توانم بپذیرم.
با اینکه خودم یکی از طرفداران ازدیاد فرزند بودم اما دیگر کشش حمل فرزندی را در بطن خود و آغوش خود و شب زنده داری های پشت بندش ندارم.
این توان من است و تصمیم من و همسرم.
دوست دیگری هم در آن جمع گفت : باهم بزرگ میشوند و راحت میشوی.
این هم در ذهن من جایی ندارد.
پدر و مادر من سه فرزند بزرگ دارند ،اما من هیچ راحتی فکری ای در زندگی شان نمی بینم.
از زمان تصمیم برای آمدن فرزندی جدید،قطعا تو هیچ راحتی ای را نخواهی دید تا زمان مرگت.
که اگر خوب باشی مرگی دلنشین نصیبت خواهد شدو اگر نه مرگی سخت (این هم صرفا دیدگاه من است و لاغیر).
این ها نشخوارهای ذهنی ام بود که دو ساعتی درگیرشان بودم.
باید نوشته میشد و از ذهن خارج میکردم.
راستی ،جایی نوشته بودم : "دنیایمان قشنگ نیست،خانه مان که میتواند قشنگترین جای دنیا برای فرزندانمان باشد".
این را مدام به خودم میگویم ،اما شما هم به خودتان بگویید.
چقدر خوب گفتی .حرف دل خیلی از ادماست .از دست این قضاوت کردن که حداقل نصف مشکلات ادما با هم به خاطر اونه