برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

نیاز به ویرایش-۱

دوشنبه, ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۱:۳۶ ب.ظ

کار گروهی
هیچوقت از کار گروهی خوشم نمیومد.شاید یکی از علتهاش کمالگرایی و وسواس شدید در ارائه بود‌.
یادمه تو مدرسه وقتی تصمیم معلم ها بر گروه بندی میشد،غم دنیا رو سرم خراب میشد،همیشه سرگروه بودم جز یک مورد که نمیدونم چی شد که از شانس سرگروه نشدم خداروشکر.
سرگروه شدن برای من،مصائب و مشکلات و استرس زیادی همراه داشت ،طوریکه چون میخواستم ،نتیجه بهترین باشه از خودم تا میشد و نمیشد ،مایه میذاشتم‌.
دوران دانشگاه از کار گروهی خبری نبود .
گروه بعدی که تشکیل دادیم و جزو اولین کارهای گروهی جذابم محسوب میشد و نتیجه کار عالی بود ،در نوزده سالگی ،گروه موسیقی بود که باید چهار مضراب ماهور رو با گیتار و ویولن اجرا میکردیم برای حضار.
تمرینهایی دلنشین و جذاب و هم گروهی هایی واقعا پیگیر.
شاید نزدیک چهار اجرای گروهی داشتم و وقتی پرونده گیتارم بسته شد ،حضور در گروه هم منتفی شد.
تا یک سال و اندی قبل.
سی نفر دور هم جمع شدند و شروع کردند به نوشتن.
نوشتن را شروع کردیم و نتیجه اش شد ،دو‌جلد کتاب که نتیجه همکاری سی نفره مان بود.
اتفاق جالبی است ،سی نفر با سی فکر متفاوت یک داستان را با همدیگر خلق کنند.مگر نه؟

 

نظرات (۲)

سلام و عرض احترام.

اگر دنبال کسب درآمد اینترنتی هستین ، ازتون دعوت می کنم که غرفه آنلاین خودتون رو در سیونت با حق مالکیت 100% و بدون محدودیت زمانی راه اندازی کرده و فایل های خودتون رو اعم از آموزشی، برنامه نویسی، دانشگاهی، تحصیلی و ... برای فروش ثبت کنید.

امکانات سیونت به صورت کاملا رایگان در اختیار شما قرار میگیره و فقط در ازای فروش موفق از شما کارمزد کسر میشه.

با آرزوی سلامتی و تندرستی ...

https://savenet.ir

  • سارا اعتمادزاده
  • امان از کمالگرایی. من هم همیشه کار فردی رو به کار گروهی ترجیح دادم. یاد دوران مدرسه‌ی خودم افتادم. در نهایت تمام کارا رو خودم گردن می‌گرفتم.

    پاسخ:
    دقیقا من هم.
    امیدوارم نسل امروز در مدرسه یاد بگیرند که هر کسی مسئولیتی داره و باید اون رو هر طور هست انجام بده.
    و مسئولیت تنها گردن یک نفر نیفته.
    امید به آینده ای روشن ،و تنها امید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    برای زندگی می‌نویسم