برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

نامه شماره یک

جمعه, ۱ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۳۱ ب.ظ

سلام
امیدوارم که حالت خوب باشد
از آخرین نامه ای که برایت نوشته ام،چند سالی می گذرد.
باز هم میخواهم برایت طومار طومار بنویسم و تو خوانده و نخوانده یک ایموجی لبخند برایم بگذاری و بروی و در اعماق ذهنم محو شوی.
امروز به تاریخ جایی که در آن زندگی میکنم،دهم اولین ماه از تابستان 1400است.
راستی میدانی، چهار ماه و یک روز است که برای دومین بار مادر شده ام.
راستش تو حتی از اولین مادری ام هم چیزی نمیدانی.
تو رفتی،آن روز که برایت نوشته بودم:«حال‌ زندگی ام، تغییر کرده است؛دیگر نباش.»
تو رفتی و من ماندم و دلتنگی های شب و روزم با خودم و خدا.
همه اش در یک چشم بر هم زدن گذشت؛در شش روز،نام مردی ,ورای آنچه تصورش را داشتم؛ در قلبم حک شد.
عاشق کتلت است.
یادم است ،وقتی بعد از عقد برای اولین بار به خانه مان آمد برایش کتلت ویژه ای درست کرده بودم .
امروز هم میخواهم برایش کتلت درست کنم.
آخرین باری که بوی کتلت در خانه مان پیچید یادم نمی آید،
رسای کوچکم حساسیت دارد،مثل برادرش وقتی که شیرخواره بود و من نباید از محصولات گاوی استفاده میکردم.
چند وقتی است که به خوردن گوشت قرمز موجود دیگری رضایت داده ام.
دیروز برایم چرخ کرده شترمرغ خرید.
هنوز طعم خوش ماکارونی دیشب با چرخ کرده ای که پروتئین گاوی نداشت و بوی نامطبوع گوسفند را ،در زیر زبانم است.
کاش شترمرغ را زودتر کشف کرده بودم و خودم را از اینهمه خوشمزه جات بدون بوی نامطبوع ،محروم نمیکردم.
چرخ کرده را ساعتی قبل از فریزر درآورده ام؛ یخش که باز شود با سیب زمینی و پیاز و یک تخم مرغ میروم سر وقتش.
پسرکم کمی بی تابی میکند،دیروز واکسن چهار ماهگی اش را زد،یکی به پای راست و یکی به پای چپ.
باید بروم و آرامش کنم،مادرش را میخواند.

نظرات (۱)

  • ملیکا اجابتی
  • اومدم نوشته امروزت رو بخونم که بعدش یه چرخی تو سایتت زدم که چشمم به این متنت خورد و خوندمش، تیکه اولش انقدر برام آشنا قابل لمس بود که بغضم گرفت🥺

    در کل خیلی زیبا بود☺️

    پاسخ:
    عزیزممم🥺🥺🥺 بعضی اتفاقها باید خاطره بشن،اینجوری تا ابد با قلبی پر احساس یادشون خواهی بود 💐❤️

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    برای زندگی می‌نویسم