برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

بعد از تولدش

پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۸ ق.ظ
دیروز تو ماشین نشسته بودیم.
کرونا بود و ما شیشه ها رو تا ته بالا داده بودیم و کولر ماشین رو روشن کرده بودیم.
خیابون شلوغ بود و پر رفت و آمد.
یه خانم بارداری با شکم برآمده از جلوی ماشین رد شد.
و من یاد روزهایی افتادم که چقدر دلم این شکم گنده رو میخواست و باحسرت به شکم هاشون نگاه میکردم البته نه حسرتی که توش حسادت هم باشه.کلی برای کوچولوی توی دل آرزوهای خوب میکردم و میگذشتم از کنارشون.
بارداری اول اصلا شبیه بارداری دوم نیست.
بارداری اول اصلا نمیدونی دلت میخواد تو دلت باشه یا نه زودتر بیاد بیرون و ببینیش.
بارداری اول مستاصلی بین دو تا راه.
دو تا راهی که راه خودشون رو خواهند رفت وهیچ دخالتی تو این راه نخواهی داشت و باید فقط صبر کنی.
بارداری اول ،هر روز میزنی زیر گریه و میگی من دیگه طاقت ندارم ،میخوام روی ماهت رو ببینم.
بعد یک دقیقه ساکت میشی و میگی : وای نه من چجوری تو رو از خودم جدا کنم.تو دلم جات امنه.اصلا من چجوری تو رو با کسی شریک بشم.... و دوباره میزنی زیر گریه که چقدر دلت برای شکم قلمبه ات تنگ خواهد شد.
و کلا گریه بود و دلتنگی وانتظار و شیرینی پشت شیرینی .
بارداری دوم از اون احساس خالص و ناب هیچ خبری نیست.
راستش اصلا فرصت نمیکنی احساسش کنی.
دیروز با دیدن اون خانم تو خیابون یادم افتاد که بعد از تولد محمدصدرا چقدر منتظر بودم تا دوباره شکمم گنده بشه.
چقدر گنده شدن شکمم بهم مزه داده بود.
شکمی که صاف صاف بود و هیچ چربی دورش نبود. اما با بزرگ شدنش جز لذت چیزی نبردم.
چقدر دلم میخواست که دوباره شکمم بزرگ بشه،با اینکه خودم یک بچه یک ماهه تو بغلم داشتم اما با دیدن خانمهایی با شکم برآمده دلم قنج میرفت و میگفتم خوش بحالشون...
با دیدن اون خانم دستی رو شکمم کشیدم و گفتم آرزوی برآورده شده ی من دوستت دارم و ممنونم که اومدی.
لذت بچه دار شدن و بچه داری با همه سختی هاش و نگرانی هاش بهترین لذتیه که هرکسی ممکنه تجربه کنه...
آرزومه خدا هر کسی که عاشق هست رو به این عشق زمینی که پر از نشون از خداست برسونه...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
برای زندگی می‌نویسم