برای زندگی می‌نویسم

یه مامان
سلام خوش آمدید

من یک مسلمانم

شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۵۵ ق.ظ

خواسته هایی هست که میره تو ناخوداگاه آدم.

خود آدم فراموشش میکنه .

اما خدا یادش میاره که تو قبلتر چی میخواستی و حالا وقت رسیدن بهش رسیده.

حتی اگه سالها طول بکشه.

برای من هفت سال طول کشید.

تو اولین نگاه دلم رو برد.

نگاهمون شاید یک ثانیه بهم گره خورده باشه اما من دلم رفت براش.شاید همون عاشقی در نگاه اول.

با خواهر کوچولوش داشت از کوچه رد میشه و من کنار در وایستاده بودم.

اون رفت و دیگه ندیدمش تا هفت سال بعدترش ؛درست ده روز بعد از نیمه دوم شهریور ماه 94.

یک سال تو جنگ و جدال درونی با خودم بودم؛

مرور هفت سال از زندگی که به هیچی گذشت و

به سختی

به گریه

به عذاب.

تیر ماه 94 به تصمیم قطعی رسیده بودم،اما جرات اجرا کردنش رو نداشتم.

نیمه دوم شهریور برام یه تولد دوباره است.

یه تولدی که توش مسیرم مشخص شد.

انتخابم اجرایی شد.

و راهم رو گره زدم به یه راهی که خیلی مخالف راهی بود که قبلتر رفته بودم.

ده روز بعد، اون خواسته فراموش شده پاش رو توی زندگیم گذاشت و

ده روز بعدترش شد مال خودم و من شدم مال اون.

5 سال میگذره از مسلمون شدنم.نه مسلمون اسمی بلکه مسلمونی که داره تلاش میکنه واقعا مسلمون بمونه.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
برای زندگی می‌نویسم