وقتی دمپاییهای قرمز پلاستیکیش رو تو پلهها ول کرد و پابرهنه اومد بالا و با پاهای سیاه، قدم گذاشت رو فرش، آروم بغلش کردم و پاهاشو شستم.
اما طفلک بهش برخورد و استارت لجبازی و جیغهای ممتد زده شد.
طفلک شده بود جیغ که به هیچ صراطی آروم نمیگرفت.
رهاش کردم،
- ۰۷ خرداد ۰۲ ، ۱۵:۱۳