برای زندگی می‌نویسم

سپیده؛ بانوی نویسنده

برای زندگی می‌نویسم

سپیده؛ بانوی نویسنده

سلام خوش آمدید

خوبی‌های فراموش‌شده و قلب از نور‌افتاده

شنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۵۸ ق.ظ

قسمت بیانات قرآنی رو باز کردم و مشغول بودم که رسیدم به این بیان زیبا از رهبری:
 

آری، اگرچه یوسف عزیز امت اسلام اکنون در میان ما نیست و جای او که همه‌ساله در وجود یکایک حاجیان دلباخته و سرازپانشناخته‌ی ایرانی تجلی می‌کرد، خالی است، ولی هم‌اکنون نیز او را در هر دل ذاکر و عارف و در هر جان پُرشور و در هر زبان حقگو و در وجود هر مسلمان غیور و دلسوخته و در هرجا که در آن، سخن از عزت اسلام و وحدت مسلمین و برائت از مشرکین و نفرت از «انداد اللَّه»(۱) و اصنام جاهلیت هست، می‌توان یافت. او زنده است، تا اسلام ناب محمّدی زنده است؛ و او زنده است، تا پرچم عظمت اسلام و وحدت مسلمین و نفرت از ظالمین برافراشته است.

با اینکه با خودم شرط کرده بودم تا بیانات سوره ابراهیم تموم نشده، فکرم رو جای دیگه‌ای پرواز ندم اما تکرار مداوم حرفهای دیشب منو پسرک تو ذهنم، مجبورم کرد به نوشتن این چند خط تا  اگر خدا بخواهد با ذهن باز برم سراغ بقیه کار:


طبق روال اکثر شب‌ها، قل هوالله رو باهم خوندیم. بعد به خدای مهربون و امام‌زمانمون شب‌بخیر گفتیم و البته به چندتن امام دیگه به دلخواه بچه‌ها ( امامهایی که اسمشون رو بخاطر داشتن)و آماده خواب شدیم.
گفتم:« پسرا امروز جمعه بود. ما جمعه‌ها بیشتر از روزهای دیگه منتظر امام زمانیم و فکر کنم که یادمون رفت امروز برای ظهورش دعا کنیم. یه صلوات بفرستیم؟»
و بحث دیشبمون از ترجمه « اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» شروع شد. خوشبختانه تو پیش دبستانی، با اینکه مدرسه قرتی‌‌طوری رفته اما یاد گرفته که عجل فرجهم رو حتما باید آخر صلوات بگه و اگه خدای نکرده ما روزی بلند صلوات بفرستیم و ایشون بشنون که عجل فرجهم رو نگفتیم مورد توبیخ قرار می‌گیریم. اما خب نمیدونست معنیش چیه؟ گفتم:« یعنی اینکه امام زمان ازت میخوایم که در ظهورت عجله کنی
براش جالب بود که «عجل» یعنی «عجله» و برام از سوره ناس مثال زد و گفت:« مثل والجنه و الناس که الجن یعنی جن». از تطبیقش تو دلم عروسی شد و پرسید:« مامان تو تاحالا جن دیدی ؟»
- نه ندیدم.
شمّ مادرانه‌م گفت اگه پیش‌دستی نکنی تو صحبت‌کردن،حتما این آخرشبی با پرسش‌های عجیبش گیرت خواهد انداخت پس با هیجان ادامه دادم:« ولی جالب میشه ببینیم(الکی. آخه کی گفته جاااالبه؟! اصلا هم جالب نیست) اگه جن خوب باشه که بهمون کمک میکنه و دوستمون میشه؛ یه دوستی که فقط خودمون میتونیم ببینیمش نه کسی دیگه. اگه هم جن بد باشه که تا ما سوره ناس رو بخونیم میذاره و میره.»  از اونجایی که۱۰۰%حتمال میدادم میخواد بپرسه چجوری میذاره میره؛ پس همچنان ادامه دادم:« آخه وقتی ما قرآن میخونیم دورمون یه نور تشکیل میشه که شیطان و جن‌ها از این نور میترسن. این نور انقدر زورش زیاده که اونا رو پرت میکنه دور. ولی به قلب تو آرامش میده و حالت رو خوب نگه میداره. برای همین قرآن، معجزه است. آخه تو کلمه کلمه‌ش نوره».
و همچنان ادامه دادم:«یادته من قبلا بیشتر قرآن می‌خوندم و تو می‌گفتی چقدر قرآن می‌خونی؟»
-اره. الان کمتر می‌خونی.
-اوهوم. و این خیلی بده. وقتی کم قرآن بخونم، رو قلبم کمتر نور می‌شینه و شاید اینجوری امام زمان غصه بخوره.
-یعنی تو الان آدم بدی شدی؟
-نه. ولی خوبی‌هامو فراموش کردم.
و ... .


یا قائم آل محمد عجل علی ظهورک💫🌱

  • ۰۳/۰۵/۱۳
  • مامان خانومی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
برای زندگی می‌نویسم