وقتی دلت میخواد یه عالمه کتاب بخونی و وقت نمیشه تنها راهی که به ذهنم رسید چیدن برنامه هفتگی بود.
اینجوری دیگه بهونه هم نمیشه آورد.
دیگه در طول روز یکی دو ساعت این وسط ها پیدا میشه که برای دل خودت کارهایی که دوست داری رو انجام بدی.
مثلا خوندن کتابهایی که برات مقدس اند.
قبلا راحت میخوندم حداقل روزی دو صفحه با آرامش کامل .یه هایلایت سبز رنگ دستم بود تا قسمتهایی که خوشم میومد و حسابی به دلم مینشست رو باهاش بولد کنم و یه خودکار آبی و دفتر مخصوص هم کنار دستم .تا وقتی که خوندنم تموم شد قسمتهای هایلایت شده رو منتقل کنم به دفتر.
این یه حرکت خودجوش بود.یه حرکت خودجوشی که به شناخت بیشتر خودم منتهی شد و چیزی جز سود عایدم نشد.
اینروزها دور شدم و این شد که برنامه هفتگی ریختم برای رسیدن به کارهایی که قبلا انجام میدادم یا دوست داشتم که انجام بدم و ازشون غافل شدم.
مثلا یادمه خیلی دلم میخواست نهج البلاغه رو بخونم.وقتی مجرد بودم کتاب نهج البلاغه مدام جلوی چشمهام بود و اگه بگم فرصت نمیشد که خیلی بهونه الکی و غیر قابل قبولی آوردم ؛شما بشنو و باور نکن که فرصت نشد. تنبلی میشد در اصل که خونده نمیشد علیرغم علاقه و کنجکاوی زیادی که به خوندن مداومش داشتم.
بعد ازدواج خیلی گشتم دنبال یه کتاب نهج البلاغه که هم بیان شیوایی داشته باشه هم جلد زیبا و هم خط خوانا و صفحات جذاب؛اما پیدا نکردم.
یادمه یه روز از روزهای بارداری که خونه بابا بودم پامو کردم تو یه کفش و گفتم من میخوام این کتاب رو ببرم از اونجایی هم که سنگین بود دخترخاله ام زحمتش رو کشید و آورد تا خونمون.
اونشب دخترخاله جان تا صبح از درد دست به خودش پیچید.
و من اون کتاب رو فقط از مکانی به مکان دیگر منتقل کردم و همچنان بی استفاده فقط جلوی چشمهام بود.
انجام برنامه هفتگی اونهم اگه خودت رو مقید کنی به نوشتن و انتشارش با همه کم و کاستی هاش فکر کنم به اینکه رو روال بیفتم کمک شایانی کنه.
امروز دوشنبه است.من برای دوشنبه ها کتاب قرآن رو انتخاب کردم.
خیلی از کارها باید روزانه انجام بشه .اما خیلی از کارها هم تو حجم کارهای دیگه گم میشه و اگه برنامه روزانه براش بریزی بهش نخواهی رسید و این باعث آشفتگی ذهنی و رسیدن به این نتیجه شوم که وای چقدر من به درد نخورم خواهد شد .پس من برای خودم چهار نوع برنامه ریختم.روزانه ، هفتگی ،ماهانه و سالیانه.
دیگه بهتر که سخن کوتاه کنم وبرم سر اصل موضوع روزهای دوشنبه خودم :
روزهایی که همسر محترم مشغول آماده شدن برای کنکور ارشد بود ؛وقتی میرفت کتابخونه برای من تفسیر های قران رو میاورد و هر هفته یک کتاب تفسیر.البته من فقط بخش سوره یاسین رو میخوندم.اونروزها که دقیقا مصادف بود با ماه رمضون سال پیش همه فکر و ذکرم شده بود فهمیدن قلب قرآن.
اینها برداشت های دلی من از آیه به آیه قلب قرآن.
"سوره یاسین "
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 1- دلم میخواد راز "یس" رو بهمم آخه قلب قرآنه.میدونی اگه به قلب یه نفر دست پیدا کنی کل وجودش مال تو میشه.
قرآن معجزه خداست.معجزه ای که تو همه خونه ها میتونه باشه.سفر کنیم به درونش و بفهمیم آیه به آیه اش رو تا بتونیم به برکت وجودش زندگی مون رو معجزه وار زندگی کنیم .
آیه 2- خدا به قرآن سوگند میخوره.خدایی که خودش خالق جهان هست برای بیان مطالب به قرآنش قسم میخوره تا عظمت و بزرگی قرآن رو به وضوح درک کنیم . قسم میخوره به قرآن؛قران حکیم .یعنی میخواد چه چیز مهمی رو یادآور بشه ؟!
قرآنی که میتونه راهنما و پیشوای ما انسانها باشه و مثل یه دوست خوب همیشه و همه جا راه درست رو بهمون نشون بده بی منت و حرف پس و پیش.چی بهتر از این؟ مگه هممون تو دنیا آرزوی داشتن یه دوست واقعی رو نداریم.
خب چرا قرآن رو انتخاب نکنیم ؟
آیه 3- که محمد (ص) کسی است که از جانب خدا به پیامبری فرستاده شد تا مردم رو هدایت کنه. خدا به قرآن قسم میخوره تا حقیقت رسالت حضرت محمد (ص) رو بیان کنه.
یه لحظه فکر کن به شان حضرت محمد(ص) ؟
محمدامین (ص) کسی است که خدا از بین همه انسانهای اون دوره منتخبش میکنه به پیامبری .
امین دستورات الهی خودش دونست و خواست که حرفهاش از جانب حضرت محمد به بنده های دیگرش برسه.
.
.
.
و ادامه دارد...
- ۰ نظر
- ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۰۴